پرش به محتوا

معرفی کتاب دوازده پرسش از گیاه خواران اخلاقی

شری کُلب، محقق و نویسنده پرکار در مورد حقوق حیوانات و نابرابری جنسیتی بود و همواره در مورد بی‌عدالتی چه علیه انسان‌ها و چه علیه حیوانات سخن می‌گفت. او استاد حقوق در دانشکده کرنل بود و در آن‌جا به تدریس حقوق حیوانات، ادله و آیین دادرسی کیفری اشتغال داشت. شری کُلب در ۲۵ اوت ۲۰۲۲ چشم از جهان فرو بست. صدایش قدرتمند بود و با رفتنش خاموش نخواهد شد.

در مقدمه کتاب «دوازده پرسش از گیاه خواران اخلاقی» ذکر شده: «دلایل خوب زیادی را می‌توان برای خواندن این کتاب سراغ گرفت. اول این که نثرش بسیار شیوا است. دوم این که نویسنده‌اش، شری کُلب، استاد رشته حقوق و دستیار قضایی هری بلکمون، دادرس صاحب‌نام دیوان عالی آمریکا، هم در اصول منطق تبحر دارد و هم در منطقی بودن. در این کتاب خبری از تعصب و تندروی نیست. این یعنی استدلال‌هایش ذهن هر کسی را درگیر خواهد کرد. اگر همین حالا وجترین هستید و می‌خواهید گام منطقی بعدی‌تان را بردارید و وگن شوید، دلایل بسیار خوبی برای این کار هست که شری کُلب همه‌اش را با شما در میان می‌گذارد.»

شری کُلب می‌گوید: «…وقتی مردم کسی را در حال اذیت و آزار یک سگ یا گربه می‌بینند یا خبرش را می‌خوانند، به شدت خشمگین می‌شوند. احساس درد در حیوان زبان‌بسته هیچ کمتر از آدمیان نیست. دستگاه عصبی و اندام‌هایش مشابه دستگاه عصبی و اندام انسان‌هاست و ضجه‌ها و ناله‌هایش، وقتی بدنش تحت تجربه‌ای زجرآور قرار می‌گیرد، هرچند نمی‌تواند آن را با زبان و گفتار انسانی بروز دهد، گواه محکمی است برای‌مان که دارد درد می‌کشد؛ درست مانند ضجه‌ها و ناله‌های انسانی که زبانش را نمی‌دانیم. وقتی ما و دیگر حیوانات درد را تجربه می‌کنیم، رنج می‌کشیم و می‌توانیم بی‌درنگ بگوییم: از تجربه رنج کشیدن متنفرم، پس می‌کوشم از تحمیل این تجربه به موجودات دیگر بپرهیزم. به طرز عجیبی، توضیح چرایی تمایل موجودات به کشته نشدن به دلایلی دشوارتر است. وحشت‌زدگی و درماندگی، وضعیت معمول حیوانات در کشتارگاه‌ها است و ناله‌های رنج‌آمیزشان جای تردید در زجر کشیدن این حیوانات باقی نمی‌گذارد.»

یکی از سوال‌هایی که در این کتاب مطرح می‌شود این است: «تکلیف سلامتی‌مان چه می‌شود؟» شری کُلب می‌گوید: «شاید شایع‌ترین و فراگیرترین باور غلط درباره وگنیسم و تغذیه در پرسشی خلاصه شده است که احتمالن هر فرد وگنی بالاخره آن را از زبان یکی می‌شنود: «پروتئین بدنت را از کجا تامین می‌کنی؟» دریافت پروتئین کافی برای وگن‌ها آسان است. مثلن سویا، حبوبات، سبزیجات، توفو و… این تصور که حتمن باید محصولات حیوانی بخوریم تا پروتئین کافی دریافت کنیم، نه تنها غلط است، بلکه می‌تواند خطرناک هم باشد. با تمرکز روی خوردنِ پروتئین کافی یادمان می‌رود که ممکن است بیش از حد پروتئین بخوریم.

پروتئین‌های اضافی برای استفاده‌های بعدی در بدن‌مان باقی نمی‌مانند. ترکیب‌های نیتروژن ـ هیدروژن موجود در پروتئین را در عوض از طریق ادرار دفع می‌کنیم. این فرایند باعث می‌شود کبد و کلیه‌های‌مان را در معرض مقادیر زیادی از ضایعات نیتروژنی قرار دهیم. پروتئینِ حیوانی بارِ سنگینی بر دوش کبد برای سم‌زدایی می‌اندازد و این ضایعات نیتروژنی تولید شده سمی‌اند. با هر بار خوردن غذاهایی که پروتئینِ حیوانی زیادی دارند، سطح این سموم متابولیک در خون بالا می‌رود و با خودش سطح اوریک اسید را افزایش می‌دهد. به بیان دیگر، رژیم وگن خیلی راحت نیازمان را به پروتئین برآورده می‌کند و رژیمی که پروتئین حیوانی زیادی دارد می‌تواند بدن‌مان را مسموم کند.»

چرا به گیاه‌خوار شدن بسنده نکنیم؟
«بسیاری از ما تصور می‌کنیم مصرف شیر به اندازه سیب یا یک مشت تخمه کدو بی‌آزار است، چون این باوری است که دائمن از همان اولِ کودکی به خوردمان داده‌اند. گاوهای عروسکی […] که برای بچه‌ها ساخته می‌شوند، معمولن پستان‌هایی ورقلمبیده دارند، گویی حالت طبیعی و همیشگی غدد پستانی‌شان است که از شیر پُر باشند. چنین برداشت‌‌هایی از گاوهای شیرده تا دوران بزرگسالی با اکثرمان باقی می‌مانَد، تا حدی به دلیل این که کتاب‌های درسیِ دوران دبیرستان و واحدهای زیست‌شناسیِ دانشگاه تلاش چندانی برای اصلاح آن نمی‌کنند.

اما گاوها شیرده به دنیا نمی‌آیند. بدنِ گاوهای مونث، مثل همه پستاندارانِ مونث از جمله زنان، طیِ واکنشی پیچیده به بارداری و زایمان تولید شیر می‌کند. تولید شیر یا شیرآوری، فرایندی است که در آن پستاندار مستقیما از بدنش غذایی خوش‌هضم برای نوزادش فراهم می‌کند. شیرِ حیوانِ مادر حاویِ ترکیبی بی‌کم و کاست از چربی، قند، پروتئین و ریزمغذی‌ها برای نوزادِ گونه اوست. گوساله‌های مونث […] مثل هر پستاندارِ دیگری پا به این دنیا می‌گذارند: (آن‌ها) تشنه خوردن شیر مادرشان هستند، بی‌‌آن‌که خودشان قادر به تولید شیر باشند. دامداران لبنی که می‌خواهند از گاوها شیر به دست بیاورند، باید ابتدا آن‌ها را باردار کنند و البته این دقیقن کاری است که انجام می‌دهند. دامداران لبنی مرتبا و به اجبار گاوهای شیری را در آن چه بعضی‌ها محفظه تجاوز می‌نامند قرار می‌دهند؛ دستگاهی که حیوانات را هنگام لقاح بی‌حرکت نگه می‌دارد. وقتی بچه گوساله به دنیا می‌آید، با شور و اشتیاق از پستان مادرش شیر می‌خورد و مادرش نیز با همان جدیت، در حالتی محافظت‌کننده در کنار بچه‌اش می‌ایستد و به او شیر می‌دهد. بدن گاوها مثل بقیه پستانداران، از جمله انسان‌ها، حین بارداری و زایمان، هورمون‌هایی تولید می‌کند که طبیعتن آنان را شدیدن به بچه‌های‌شان دلبسته می‌کند. اگر دخالتی صورت نگیرد، گاو مادر ۹ تا ۱۲ ماه به بچه‌اش شیر می‌دهد […] وقتی گوساله‌های‌شان را مدت کوتاهی پس از تولد از آنان می‌گیرند، گاوها نعره می‌زنند که گاهی بی‌وقفه تا روزها به طول می‌انجامد و رفتاری از خود نشان می‌دهند که به وضوح از درماندگی و غم و اندوه‌شان حکایت می‌کند: مثل بی‌میلی به غذا و تمایل به چرخیدن حوالی مکانی که آخرین بار گوساله‌های‌شان را آن‌جا دیده‌اند. گاوهای دیگرِ گله، چنان‌چه امکانش را از آنان سلب نکرده باشند، غالبن زمان بیشتری با مادری که تازه بچه‌اش را از دست داده می‌گذرانند و به او تسلی می‌دهند. گذشته از آن، وقتی گاوها را ـ که در حالت عادی حیوانات آرامی هستند ـ به زور از گوساله‌های‌شان جدا می‌کنند، سراسیمه می‌شوند و گاهی رفتارهای خشونت آمیز از خود نشان می‌دهند. وقتی دامدار بچه گوساله را از مادرش جدا می‌کند، شیرِ مادر را با دست یا دستگاه می‌دوشد تا به محصولات لبنی که ما انسان‌ها مصرف می‌کنیم تبدیل شود. دامداران لبنی برای تضمین تولیدِ شیرِ بیشتر، پس از مدت کوتاهی دوباره گاوهای‌شان را باردار می‌کنند ـ فرایندی که همچون همیشه، برای گاوِ مادر به مصیبت می‌انجامد، چراکه می‌باید ربوده شدنِ بچه‌هایش را یکی پس از دیگری نظاره کند. وقتی گاوها به مرحله‌ای می‌رسند که دیگر قادر به تولید شیر کافی برای تامین تقاضای مصرف کنندگان و در نتیجه تامین سود مالی نباشند، دامدار آنان را، مثل یک یک گوساله‌های مذکری که به دنیا آورده‌اند، به کشتارگاه می‌فرستند.»

چرا مردم این‌قدر از وگن‌ها سوال می‌پرسند؟
«سوالاتی که دوستان، خانواده و فامیل و حتی غریبه‌ها از یک تازه وگن می‌پرسند ممکن است گاهی توهین‌آمیز یا تحقیرآمیز بنماید و سوال بزرگ و ناگفته‌ای را در ذهنش ایجاد کند: چرا غیر وگن‌ها اینقدر سوالات اخلاقی، فلسفی و تغذیه‌ایِ چالش برانگیز از من می‌پرسند؟ چرا مرا بابت زیستن به سبکی که منعکس‌کننده ارزش‌هایم است بازخواست می‌کنند؟

آن چه تا پیش از این صرفن انتخابی بر مبنای طعم و ذائقه بود، حالا ماهیتش عوض می‌شود و با مباحث اخلاقی در می‌آمیزد؛ این تغییر ماهیت می‌تواند برایش ناخوشایند و اذیت‌کننده باشد. ممکن است همان احساسِ بازخواست‌شدنی به او دست دهد که معمولن وگن‌ها در برابر چرا پرسیدن‌های دیگران تجربه می‌کنند. شاید به خاطر همین باشد که یکی از اولین سوالاتِ رایجی که پرسیده می‌شود، می‌خواهد دریابد این انتخاب بر مبنای سلامت اتخاذ شده یا اخلاقیات. انتخابی که بر مبنای اخلاقیات گرفته شده است تلویحن انتخاب‌های‌های دیگران را به لحاظ اخلاقی زیر سوال می‌برد.»

شری کُلب در پایان می‌گوید: «من نمی‌توانم به همه سوالاتی که در قالبِ «چرا وگن هستی» مطرح می‌شود پاسخ دهم، اما کاری که از دستم بر می‌آید و کاری که از دست همه وگن‌های اخلاقی بر می‌آید، درمیان گذاشتن سرگذشت خودمان است؛ توضیح این که ما خودمان نیز تا مدتی نه‌چندان قبل‌تر، با عینک غیروگن به دنیا می‌نگریستیم، اما متوجه چیزی شدیم که زندگی‌مان را بی‌اندازه بهتر کرد. دلیل این که به توانایی مردم در اِعمال تغییرات اساسی در زندگی‌شان ایمان داریم این است که خودمان دست به چنین کاری زده‌ایم و می‌دانیم که نه از کسی بهتر هستیم و نه با اراده‌تر و صالح‌تر. دریافته‌ایم بهترین شیوه زیستن مطابق با ارزش‌هایی که مدت‌ها پیش از وگن شدن‌مان پیروشان بودیم (اخلاقیات مبتنی بر شفقت در قبال همه موجودات زنده حس‌مند) از طریق حذف حتی الامکانِ خشونت از آشپزخانه، پوشاک و زندگی‌مان به دست می‌آید. هر کدام‌مان مدام چیزهای تازه یاد می‌گیریم و می‌کوشیم رفتارهای‌مان را بر اساس آن در گذر زمان اصلاح کنیم. امیدوارم با در میان گذاشتن افکار و پاسخ‌هایم به رایج‌ترین پرسش‌هایی که درباره وگنیسم مطرح می‌شود کمکی کرده باشم به وگن‌های کنونی و آینده در پیمودن مسیرهایی که هریک به سوی برقراری صلحِ بیشتر در کره زمین می‌پیمایند.»

این کتاب خواندنی با ترجمه محمد رسول علیزاده اصلی به تازگی چاپ شده است.